حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ
حکایت شبی در کیش - کیومرث احمدی
حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


بازرگانی را دیدم که صد و پنجاه شتر زیر بار داشت و چهل بنده خدمتکار. شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش برد و همه شب نیارامید از سخنان پریشان گفتن که فلان انبارم به ترکستان است و فلان بضاعت به هندوستان و این قبال فلان زمین است و فلان چیز را فلان کس ضمین.
    گاه گفتی که خاطر اسکندریه دارم که هوایی خوش است و باز گفتی نه، که دریای مغرب مشوش است. گفتی سعدیا سفر دیگر در پیش است که اگر کرده شود بقیه عمر در گوشه نشینم و قناعت گزینم. گفتم آن کدام است؟ گفت گوگرد فارسی خواهم به چین بردن که شنیده ام قیمتی عظیم (دارد) و از آنجا کاسه چینی به روم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به فارس (برم) و از آن پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم. چندان از این ماخولیا فروخواند که پیش از این طاقت گفتنش نماند. گفت ای سعدی تو نیز سخنی بگوی از آن چه دیده و شنیده ای.
    گفتم
    آن شنیدستی که وقتی تاجری
    در بیابانی بیفتاد از ستور
    گفت چشم مرد دنیادار را
    یا قناعت پر کند یا خاک گور
    (کلیات سعدی شیرازی، با مقدمه دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، انتشارات انجمن خوشنویسان ایران، 1373)




تاریخ : یکشنبه 92/8/26 | 12:13 صبح | نویسنده : کیومرث احمدی | نظر

  • دوربین مداربسته
  • سه سیب
  • سبزک
  • قالب وبلاگ